خرد، اسطوره و سفر در شاهنامه
ایرانیان سفر کردن را موجب دانایی و پختگی می دانند. این مفهوم در قالب ضرب المثل رایج از زبان حافظ « بسیار سفر باید تا پخته شود خامی» هنوز خود را نشان می دهد. چنین برداشتی پیشینه ی کهن و دیرینه ای دارد و به روزگار اسطوره
نویسندگان: سیدکاظم موسوی، اشرف خسروی
ایرانیان سفر کردن را موجب دانایی و پختگی می دانند. این مفهوم در قالب ضرب المثل رایج از زبان حافظ « بسیار سفر باید تا پخته شود خامی» هنوز خود را نشان می دهد. چنین برداشتی پیشینه ی کهن و دیرینه ای دارد و به روزگار اسطوره و بعد از آن به حماسه برمی گردد.
سفر به ویژه سفر تنهایی در شاهنامه فراوان است و در هر سه بخش آن دیده می شود. این سفرها معمولاً در دوره ی کودکی و جوانی که دوره ی خامی، ناپختگی، نوآموزی و آغاز راه کمال است شروع می شود. فریدون، کیخسرو، زال، گشتاسپ، داراب، بهرام گور، سیاوش، اردشیر بابکان ( سفر به درگاه اردوان و سپس گریختن) رستم و اسفندیار در هفت خوان و نمونه هایی از این قبیل، مسافران سفرهای اسطوره ای محسوب می شوند که به سوی مقصد کمال، خودآگاهی و خردمندی گام برمی دارند.
دشواری ها، مخاطره ها، لغزشگاه ها و پرتگاه های موجود در این سفرها نشان نیازمندی قهرمان به تلاش و کوششی طاقت فرسا برای رسیدن به هدف است.
در طول این سفرها خردمندی، آگاهی و تدبیر قهرمان مسافر در کنار همراهی نیروهای ایزدی و الاهی موجب می شوند او به مقصد برسد. از این رو پیوند خرد و اسطوره در این سفرها هم دیده می شود.
اسطوره ای ترین و در عین حال خردگراترین این سفرها، سفر زال در عنفوان نوزادی و سفر رستم و اسفندیار در هفت خوان است که قبلاً به آن ها پرداخته شده است. در این سفرها نمادهای پیوند خرد و اسطوره فراوان است.
از دیدگاه یونگ سفر نماد تعالی است. نمادهای تعالی، نمادهایی هستند که کوشش انسان را برای رسیدن به هدف تعالی نشان می دهند. این نمادها محتویات ناخودآگاه را فراهم می کنند و از آن جا به خودآگاه راه می یابند و فعال می شوند. یکی از رایج ترین آن ها که بیانگر آزادی در راه تعالی نیز هست، سفر تنهایی یا زیارت می باشد که نوعی سفر روحانی است و نوآموز در خلال آن به کشف طبیعت مرگ نایل می شود. این نمادگرایی تنها به پرواز پرنده گونه یا سفر در بیابان و... محدود نمی شود و هر حرکت نیرومندی را که به آزادی منجر گردد دربرمی گیرد، و درست زمانی پدیدار می شود که انسان در نیمه ی نخست زندگی است و هنوز سخت به خانواده یا محیط اجتماعی وابسته است و باید به تنهایی در راه زندگی گام بردارد ( یونگ، الف، 1377: 226-227). ارزش این سفرها در این است که قهرمان پرورده و آموخته و کامل شود و بازگردد در غیر این صورت ارزشی نخواهند داشت.
این دیدگاه در سفرهای روحانی قهرمانان، شاهزادگان و پهلوانان شاهنامه به خوبی آشکار است. در این سفرها اسطوره به خرد منتهی می شود و هدف اسطوره خردمندی و آگاهی است. مفهوم آزادی و رهایی در این سفرها قابل تأمل است و به معنی رهایی انسان از بند نیروهای منفی و مخرب روان است.
در شاهنامه هر سفری نمی تواند به کمال منجر شود. سفر کاووس به آسمان، سفر او به مازندران و سفرهایی از این قبیل هرگز به کمال نمی انجامند و نه تنها موجب آزادی مسافر از بند بی خردی و پلیدی و بداندیشی نمی شوند، بلکه او را به اسارت و زبونی و خواری نیز می کشانند. شاید بتوان سفر اسکندر را نیز از این نوع دانست. زیرا در شاهنامه درخت اسطوره ای سخنگو به او می گوید:
تو را آز گرد جهان گشتن است
کس آزردن و پادشا کشتن است
(7، 90)
از این رو اسکندر آزمند در این سفر طولانی به آب حیات دست نمی یابد و به کمال نمی رسد، به رغم همراه خردمند خود خضر که به آب زندگانی که در حقیقت چیزی جز آگاهی و معرفت نیست نایل می شود و به کمال می رسد. البته در برخی از این سفرها نیز در نهایت نوعی شناخت و آگاهی به دست می آید که بیشتر از نوع پس آگاهی است، و با خودآگاهی به دست آمده در سفرهای انسان ساز متفاوت است. آنچه این سفرها را از هم متمایز می کند نحوه ی بازگشت مسافر است. این که او با سربلندی و افتخار و در حالی که به باززایی رسیده بازگشته، یا با سرافکندگی و حقارت و شکست بازگشته است بسیار مهم است.
بازگشت پیروزمندانه ی مسافر در این سفرها نشان باززایی و حیات دوباره ی آنان است، ولی تداوم خردمندی برای تداوم حیات معنوی لازم و ضروری است. گشتاسپ و اسفندیار از نمونه ی قهرمانان پیروز این سفرهایند که پس از بازگشت، بی خردی می ورزند و رنج سفرهای دشوار گذشته را تباه، و خود را نیز نابود می کنند. این نوع واپس گرایی واقعیتی قابل قبول و ممکن است و در زندگی روزمره نمونه های فراوانی از آن دیده می شود. زنان و مردان توانا و مستعد فراوانی در اطراف ما دیده می شوند که پس از گذراندن زندگی خردمندانه، از مسیر درست و عاقلانه ای که ابتدا برگزیده اند منحرف می شوند و تباه می گردند. از نمونه های مذکور در شاهنامه، با بیانی نمادین و در قالب روایت های اسطوره ای و حماسی سخن به میان آمده است.
دقت در نمادهایی چون خواب، سفر و ظهور زن ( آنیما) و رویکرد دوگانه ی آن ها که گاهی مثبت و گاهی منفی است، بیانگر این مهم است که در این نمودها و نمادها نقش اصلی و مهم را خود انسان و نیت و اندیشه و عمل او ایفا می کند، و آنچه موجب نیک یا بد بودن آن ها می شود خود انسان است. انسان طراح، کارگزار و کارگردان مهم نمایش های اسطوره ای زندگی است، اگرچه در کنار او عوامل دیگری نیز مؤثر است.منبع مقاله :
موسوی، سیدکاظم؛ خسروی، اشرف؛ (1389)، پیوند خرد و اسطوره در شاهنامه، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}